جدول جو
جدول جو

معنی خم پذیر - جستجوی لغت در جدول جو

خم پذیر
(دی دَ / دِ)
قابل ارتجاع. (یادداشت بخط مؤلف) :
کمان تا فزونتر بود خم پذیر
فزون باشدش سختی زخم تیر.
اسدی.
پایم چو دو لام خم پذیر است.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خلل پذیر
تصویر خلل پذیر
قابل اختلال و تباهی، خراب شدنی
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
قبول کننده حق. پذیرندۀ حق:
به یک ندم برهاند حق ار بود یکدم
زبان و سینۀ حق گوی و حق پذیر مرا.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(گُ رَ دَ / دِ)
قابل قسمت. تقسیم پذیر: نقطه بخش پذیر نیست. (یادداشت مؤلف). (اصطلاح حساب) اعدادی که به عدد یا اعداد دیگر قابل تقسیم است، عفو. (آنندراج). عفو و مغفرت. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ / نِ)
پذیرندۀ فرمان. قبول کننده امر. (فرهنگ فارسی معین) ، سبک ابرو، سبک ریش، سبک چشم از جریان آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، مرط، مرطه. (ناظم الاطباء) ، گرگ برکنده موی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دزد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) ، تیر بی پر یا تیر پرافتاده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تیر بی پر. (مهذب الاسماء) ، موی ریخته. (مصادر زوزنی). آنکه موی اندک دارد بر بناگوش. (مهذب الاسماء). ج، مرط و جج، امراط و مراط. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ پَ)
قابلیت ارتجاع. حالت خم پذیر. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
کج نشونده. غیرقابل انحناء. تانشو. غیرقابل انعطاف. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پِ دَ کُ تَ / تِ)
جمع کننده خس و خاشاک بدور خود:
تا چند خس پذیری آخر نه کهربایی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خم غدیر
تصویر خم غدیر
غدیر خم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلل پذیر
تصویر خلل پذیر
هر چیزیکه قابل اختلال و تباهی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امر پذیر
تصویر امر پذیر
فرمان پذیر پذیرنده فرمان قبول کننده امر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخش پذیر
تصویر بخش پذیر
قابل قسمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
صالحةً للخدمة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
Serviceably
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
de manière utile
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
servizievolmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
kwa huduma
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
пригодно для использования
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
diensttauglich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
придатний для використання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
użytkowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
قابل حلّ شدن، محلول
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
خدمت گزار طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
সেবা গ্রহণযোগ্যভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
hizmet edilebilir bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
de manera servicial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
서비스 가능하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
サービス可能に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
בצורה שירותית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
可服务地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
secara dapat digunakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
ใช้ได้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
bruikbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
de maneira útil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خدمت پذیر
تصویر خدمت پذیر
सेवा योग्य रूप से
دیکشنری فارسی به هندی